در نتیجه شو دستگیر شد و در روز هشتم محاکمه، هیئت منصفه او را مجرم شناخت. او به حبس ابد محکوم شد و این داستان واقعی ارواح اینگونه به پایان رسید.
دقایقی بعد پسر بزرگسال خانواده به کافهای در نزدیکی خانهشان میرود و فریاد میزند که تمام اعضای خانوادهاش به دست ارواح خبیث سرگردان کشته شدهاند. بعد از صحبتهای غیرقابلباور پسر خانواده، علاوه بر پلیس، پای عکاسها و خبرنگارها هم به آمیتی ویل باز میشود و تصاویر دلخراش و گزارشهای هولناکی از این خانه به روزنامهها و برنامههای تلویزیونی مخابره میشود.
هنگامی که آنها یک کشیش را برای برکت دادن به خانه فراخواندند، او ظاهراً صدایی شنید که میگفت: «برو بیرون!»
داستان
میگفت کـه کارهای بچههارو انجام میدم و میرم خودم تنهایی، مثل دورانِ بچگی و نوجوانی … چندین ساله این قانون رو دارم، هم خودم و هم همسرم!
آنسون داستان را از جایی شروع میکند که یک زوج جوان یک سال پس از این جنایت تصمیم میگیرند این ملک زیبا و چشمگیر را با قیمتی پایینتر از ارزش واقعی خود خریداری کنند. ناگفته پیداست که به چه علت مشتریان دیگر با قیمتی پایینتر هم راضی به خریداری این ملک نیستند!
درضمن رفتارهای علي بسیار کودکانه است. ظاهرا هنوز به آمادگی و بلوغ روانی – اجتماعی براي ازدواج نرسیده است.
دکتر چند لحظه فکر کرد و گفت: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم.
جوابی داده، تشکری کرده و نوشته کـه: «مادرم توی خاطراتِ محدودش از اون شبها بـه عنوانِ بهترین ساعتهای سال ها و ماههاي گذشته اش یاد کرده»
به هر حال هراسان بازی خود را رها کردیم و به سمت پله ها دویدیم . اما همچنان حواسمان به آنها بود . ناگهان یکی از آنها به به حالت دو که همراه با جیغهایی کر کننده به سمت ما آمد . من که مواظب کوچکترها بودم آخرین نفر به پله ها رسیدم . وحشت و دلهره ام وصف ناپذیر است آن موجود بی رحم و خشن که بهتر است او را جن نام گذاری کنم درست پایین پای من بود و دستش به پاشنه ی پایم میرسید. حالا که به خوبی میتونستم او را ببینم سیه چرده و پیر و عبوس بود و از دیدن او بشدت ترسیدم و با صدای بلند جیغ کشیدم وبا صدای بلند جیغ کشیدم .
خواندن داستانهایی از زندگیهای واقعی میتواند از بسیاری جهات آموزنده باشد؛ داستان زندگی و اشتباهات آدمهایی که در همین شهر زندگی میکنند و از همین هوایی که ما نفس میکشیم تنفس میکنند؛ زندگیای که زمین تا آسمان با ما متفاوت است. این شماره تصمیم گرفتیم تا چند نمونه از چنین داستانهایی را تقدیمتان کنیم؛ داستانهایی که بدون شک برایتان آموزنده خواهند بود. در این داستانها چند نفر از روانشناسان و مشاوران خانواده از عشقها و ازدواجهای نامتعارفی گفتهاند که طی این سالها دیدهاند بنابراین در واقعی بودن آنها شک نکنید، فقط به یاد داشته باشید که همه نامها تغییر کردهاند و هیچکدام حقیقی نیستند.
هر چند داستان واقعی روح، ممکن است حتی ترسناک تر از این فیلم باشد.
او گفت: «چیزهایی که در آنجا اتفاق افتادند بسیار ترسناک بودند. هنوز هم صحبت در مورد آن، مرا متأثر میکند.»
» این نوارها آنقدر خوب و قانعکننده تهیه شده بودند که صدها نفر از میدانهای نبرد متواری شدند و به کوهستان پناه بردند. البته تمام سربازان ویتنامی فریب آمریکاییها را نخوردند. اما در هر دو حالت این عملیات روانی تأثیرگذار بود. چراکه سربازان باقیمانده نیز با خشم به سمت این اصوات وهمآور شلیک میکردند تا در کسری از ثانیه خود زیر آماج گلولههای دشمن قرار گیرند.
در نهایت، این پروژه ۳۸ سال طول میکشید تا کامل شود. این خانه ۱۶۰ اتاقه، دارای ۲۰۰۰ در، ۱۰۰۰۰ پنجره، ۴۷ راهپله، ۴۷ شومینه، ۱۳ حمام و شش آشپزخانه بود.